حل مسائل صنعت در شرایط اقتصاد شبکهای، مستلزم گذار از نگاه درونسازمانی به رویکرد «تعاملات میانسازمانی» و رقابت میان شبکههای ارزش است؛ بهگونهای که شبکه ارزش مشتریان و تأمینکنندگان با اشتراک منابع، همراستاسازی فرآیندهای زنجیره ارزش و همافزایی در ارزش پیشنهادی، مزیت رقابتی پایدار خلق کنند. تحقق این الگو با دو چالش کلیدی مواجه است: نخست، دشواری شناسایی مسئلههایی که بدون تعامل بروز میکنند و طراحی کانالهای ارتباطی، سطوح تعامل و سازوکار هماهنگی میان گرههای شبکه؛ دوم، تعارض منافع میان سازمانها که بدون مدیریت مؤثر میتواند تعامل را ناکارآمد یا زیانبار کند. برای برونرفت از این وضعیت، راهبردهای سیاستی شامل تقویت ارتباطات مؤثر میان عناصر شبکه ارزش، تعریف اهداف مشترک و اعتمادسازی بر پایه توجیهات کسبوکاری و سازوکارهای حقوقی، شناسایی چندسطحی تعامل (چیستی، چگونگی و چرایی)، گسترش مرز سیستم و افق زمانی سازمانها برای افزایش توجیهپذیری همکاری، و ایجاد محیط رقابتی جهت شکلگیری «الزام به تعامل» است. همچنین تغییر نگاه به شرکای راهبردی از طریق تحلیل ذینفعان، ترویج فرهنگی سازمانهای موفق در حل مسئله بهصورت مشارکتی، تدوین راهکارهای بنیادی برای حکمرانی تعارض منافع و شفافیت، و مراقبت از تبدیل تعامل به ضد خود در اثر علیت حلقوی، بهعنوان پیششرطهای هنجارسازی و پایداری تعاملات میانسازمانی معرفی میشوند.