بحران اوکراین بهعنوان یکی از نقاط عطف نظم بینالملل، چین را به بازیگری کانونی در الگوی تعامل قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است؛ زیرا تنها کنشگری است که قادر است میان دو سوی تخاصم نقش میانجی و «پل ارتباطی» ایفا کند و همزمان منافع ژئواکونومیک خود را حفظ نماید. تحلیل بحران نشان میدهد روسیه حمله به اوکراین را در چارچوب یک گفتمان دفاعی و واکنش به گسترش ناتو تفسیر میکند و آن را تلاشی برای جلوگیری از حاشیهراندهشدن در نظم نوینِ در حال شکلگیری میان آمریکا و چین میداند. با این حال، شدت تحریمها، برآورد ناکافی از مقاومت اوکراین و میزان انسجام ناتو، محاسبات روسیه را دچار خطا کرده و پیامدهایی چون شوک حیثیتی، فشار اقتصادی و پیچیدگیهای داخلی را تشدید کرده است. در سوی دیگر، غرب با جنگ روانی اطلاعاتی، روایتسازی رسانهای و بهرهگیری از ابزار تحریم، تلاش کرده روسیه را به جنگی فرسایشی بکشاند و همزمان پیوند راهبردی روسیه و چین را تضعیف کند. موضع چین «همسویی محتاطانه» توصیف میشود: حمایت سیاسی محدود از روسیه همراه با تأکید بر تمامیت ارضی اوکراین و پرهیز از هزینههای تحریمی. چین در دوراهی میان منافع ملی و مسئولیت بینالمللی قرار دارد و احتمالاً با حفظ فاصله از روسیه، از فرصتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک بحران برای تقویت جایگاه خود بهره خواهد گرفت.