ادبیات تطبیقی در سالهای اخیر بهعنوان رویکردی پویا در مطالعات ادبی مورد توجه دانشگاهها و پژوهشگران قرار گرفته و با گسترش جذب دانشجو و انتشار نشریات تخصصی، نیاز به تبیین دقیق مبانی نظری و کارکردهای آن دوچندان شده است. چالشهای اصلی این حوزه شامل نامشخص بودن جایگاه نهادی در ساختار دانشگاهی، نبود استقلال رشتهای، کمبود متولیان متخصص و انجمنهای علمی کارآمد، محدود شدن مطالعات تطبیقی به حوزه فارسی–عربی، ضعف شبکه حرفهای میان استادان، فقدان بومیسازی و تعیین جغرافیای فرهنگی، و نگرانی گسترده دانشآموختگان درباره آینده شغلی است. افزون بر این، نادیده گرفتن ظرفیت ادبیات تطبیقی در دیپلماسی علمی و فرهنگی و ضعف آموزش مکاتب نقد ادبی در رشتههای مرتبط، مسیر توسعه این حوزه را محدود کرده است. راهبردهای پیشنهادی بر ایجاد رشته مستقل ادبیات تطبیقی در مقاطع کارشناسیارشد و دکتری بهصورت پایلوت در دانشگاههای منتخب و محدود، اجرای نیازسنجی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی و رعایت استانداردهای جهانی در آموزش و پژوهش تأکید دارد. همچنین ایجاد گرایشهای مشترک با دانشگاههای منطقه، تأسیس واحدهای پژوهشی مشترک برای تولید آثار علمی بینالمللی، تبدیل ایران به قطب منطقهای ادبیات تطبیقی، آموزش استادان اعزامی با رویکرد تطبیقی، افزودن درس درآمدی بر ادبیات تطبیقی در رشتههای ادبی، و شبکهسازی داخلی میان استادان متخصص بهعنوان الزامات سیاستی برای تثبیت و کارآمدسازی این حوزه مطرح میشود.