نسبت نظریه پرکتیکال ژوزف شواب با نظام برنامه‌ریزی درسی ایران

نوع مقاله : توصیه سیاستی

نویسنده

گروه مطالعات برنامه درسی، دانشگاه علامه طباطبائی

10.22054/jicia.2019.20358

چکیده

نظام برنامه‌ریزی درسی در ایران با شکاف پایدار میان نظریه و عمل و ناتوانی راه‌حل‌های فنی و تکراری در مواجهه با موقعیت‌های واقعی کلاس درس روبه‌رو است. در این چارچوب، رویکرد «پرکتیکال» ژوزف شواب بر این نکته تأکید دارد که مسائل برنامه درسی در بستر موقعیت‌های مبهم، متغیر و غیرقابل کپی‌برداری شکل می‌گیرند و حل آن‌ها نیازمند «دانش عملی» است؛ دانشی که نه صرفاً از طریق نظریه‌های انتزاعی تولید می‌شود و نه توسط معلم به‌تنهایی قابل توسعه است، بلکه باید در فرآیندی جمعی و میان‌رشته‌ای و با گفت‌وگوی متخصصان درباره تجربه‌های زیسته معلمان در کلاس درس شکل گیرد. از این منظر، برنامه درسی بیش از آنکه نیازمند انباشت نظریه باشد، محتاج اصلاح و بازنگری دائمی بر پایه کاراندیشی، تأمل عملی و حساسیت نسبت به بوم‌مندی و پیچیدگی‌های فرهنگی است. بر این اساس، تقویت سرفصل‌های دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری برنامه‌درسی با هدف افزایش شایستگی عملی دانش‌آموختگان، آموزش هنرهای عملی و شبه‌عملی و مهارت گزینه‌سنجی، بهره‌گیری از ظرفیت فارغ‌التحصیلان برنامه‌درسی در نظام رسمی و غیررسمی، سوق دادن تغییرات به سمت اصلاحات محلی و تدریجی مبتنی بر تجربه معلمان، ایجاد تنوع برنامه‌های درسی و واگذاری اختیارات به واحدهای منطقه‌ای، و نیز ایجاد سازمان نظام برنامه‌ریزی درسی و تعریف پست مشاور برنامه‌درسی در مدارس و دانشگاه‌ها، از مسیرهای پیشنهادی برای بهبود کارآمدی نظام برنامه‌ریزی درسی کشور محسوب می‌شود.