خدمات راهنمایی و مشاوره مدرسه بهعنوان یکی از ارکان تکمیل چرخه تعلیم و تربیت، از دهه ۱۳۳۰ تاکنون دستخوش فراز و نشیبهای نهادی بوده و با وجود اجماع روبهافزایش درباره ضرورت آن، همچنان با چالشهای جدی در نیروی انسانی متخصص، کیفیت ارائه خدمات و فاصله میان اسناد بالادستی و اجرا مواجه است. در چارچوب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (۱۳۹۰–۱۴۰۴)، مشاوره مدرسه ظرفیت کلیدی برای تحقق تربیت متوازن در شش ساحت و پاسخ به چالشهای روانی، آموزشی و اجتماعی مدارس محسوب میشود؛ با این حال، وضعیت موجود مدارس با شاخصهای مطلوبی مانند مسئولیتپذیری، کرامت نفس، نظم، کارآفرینی و همدلی فاصله معناداری دارد و مسائل نوپدیدی چون فضای مجازی، ضعف مهارتهای والدینی، آسیبهای روانی–اجتماعی، اعتیاد، خشونت و خودکشی این شکاف را تشدید کرده است. نقش مشاور مدرسه در سه حوزه رشدی–تحصیلی، شغلی و شخصی/عاطفی/اجتماعی تعریف میشود و تحقق استانداردهای خدماتی مستلزم تخصیص ردیف استخدامی و استقرار مشاور تماموقت برای هر حدود ۳۶۰ دانشآموز است. راهبردهای پیشنهادی شامل تثبیت نقش حرفهای مشاوران، سیاستگذاری تخصصی و انگیزشی، بازتعریف هویت حرفهای مشاوران بهعنوان راهبران تحول مدرسه، تقویت تربیت مهارتی در دانشگاهها، و ایجاد تعامل پایدار میان آموزش و پرورش، آموزش عالی و سیاستگذاران برای تبدیل مشاوره به مطالبه عمومی و کاهش شکاف سیاست و اجرا است.